ولادت امام هادی (ع) مبارک باد

بسم الله الرحمن الرحیم


از فرش تا عرش، امتدادِ فرشته است و نور... .


...و مدینه، چشم به راهِ طلوعِ دهمین خورشید،

لحظه‏ ها را می‏شمارد.


امشب، دلِ شب، چلچراغی درخشان در آسمانِ مدینه است.

امشب، حرم آسمان، چراغانی‏ست.


ستاره‏ ها، فانوس‏هایی روشن در دستِ فرشتگان، و ماه

روشن‏ترین آیینه بر طاقچه آسمان است امشب.


امشب، فرشتگان بر خانه خورشید نُهُم، سبد سبد گلِ بهشتی

می‏پاشند.امشب، نوزادِ مبارکی به دنیا می‏آید تا خورشیدِ

هدایتِ انسان به ملکوت شود.


او می‏ آید تا پرچمدار علم مکتب جعفری باشد.

او می‏آید تا با نورِ دانش، ظُلمت «متوکل عباسی» را بشکافد.


او می ‏آید تا خون خدا را در شریان جهان مرده جاری کند.

او می‏ آید تا آسمان را چون کوله‏ باری سبز بر دوش گیرد

و رسالت هزاران ساله دین را به مقصد برساند.


خورشید دهم، می‏ آید تا پدر خورشید یازدهم و نیای گل نرگس باشد.

امشب، مدینه در باغی از عطر گُل محمدی جاری‏ست.


شانه‏ های شهر، خیس باران گُل و ستاره است.

از هفت آسمان، صدای دَف می‏بارد.


و آوای تهنیت فرشتگان در ملکوت شب شنیدنی‏ست
 

هر روز، عید قربان است

بسم الله الرحمن الرحیم

میان مهربانی تو و دل خویش، مردد مانده‏ام. همیشه همین‏گونه بوده است. پس کی این همه فاصله‏ای را که با تو به وجود آورده‏ام، از میان برمی‏داری؟ تو آن‏قدر مهربانی که حتی کلمات هم‏تاب از تو نوشتن ندارند. نمی‏دانم کدام فرشته را در کدام روز می‏فرستی تا فاصله‏های میانمان را قربانی کند. برای من هر روز عید قربان است. من سال‏هاست همه روزهایم را قربانی می‏کنم. من سال‏هایم را قربانی کرده‏ام.
هر شب خواب می‏بینم که لبخندهایم به پایان رسیده‏اند. هر شب خواب می‏بینم که دست‏هایم گلوی خنده‏هایم را می‏برد. اما من دوست دارم همه اشتباه‏هایم را قربانی کنم. گناهانم را قربانی کنم. هر روز برای من روز قربانی کردن است؛ اما اگر تو کمکم نکنی، هیچ عیدی نخواهد بود. عید، روزی‏است که بتوانم همه‏ی اشتباه‏هاتم را سر ببرم.
کمکم کن
من پرنده سرما زده‏ای هستم که در قفس تنگ دنیا گرفتار شده‏ام. سال‏هاست صدایم آوازهای مهربانی را از یاد برده است. یادم نمی‏آید چگونه سال‏ها پیش از این، صدایت می‏کردم. کاش دوباره آفتاب، مهربانی تو را بی‏مضایقه بر من بتاباند! سال‏هاست آسمان، روی پلک‏هایم سنگینی می‏کند. سال‏هاست که دیگر نمی‏توانم در نی‏های خسته، شور بدمم. دستگیری‏ام کن تا بتوانم همه فاصله‏های با تو را قربانی کنم کمکم کن تا این سفر چند هزار ساله را از میان بردارم.
«پا به پای ابراهیم»
اگر قول بدهم که تا قیامت، شبیه ستاره‏ها باشم، مرا خواهی بخشید؟! کاش می‏توانستم دیروزهای خود را در نامعلوم‏ترین جای کائنات دفن کنم. کاش بار دیگر ابراهیم را می‏فرستادی تا رگ‏های سرخم را ببرد؛ شاید از این همه هوس فاصله بگیرم! سال‏هاست هراسان به دنبال ابراهیم، این سو و آن سو می‏دوم. کاش بار دیگر ابراهیم را می‏فرستادی؛ با چاقویی که گلویم تشنه بوسیدنش است.

عباس محمدی

منبع: www.sibtayn.com

پا به پای امام حسین(ع) در روز عرفه

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی! عرفه‏ام، باحسین علیه‏السلام از عرفات کوچ کرد و رحل اقامت در کربلاگزید؛ پس تو رامی خوانم به زبانی که امامم حسین علیه‏السلام در روز عرفه و در ودایش با سرزمین عرفات خواند.
الهی تو را می‏خوانم، با اشک‏هایی که به ترنم آخرین نوای آسمانی مولایم حسین علیه‏السلام در روز عرفه، بر صورت شرمسارم روان شده است.
الهی! تو را می‏خوانم به پاکی و خلوص بندگی در صحرای عرفات، به تکاپوی حاجیان؛ آن‏گاه که جان مشتاق را برای لقای تو روانه آسمان زلال عرفه می‏کنند.
خدای من! دلم برای آشنایی و آشتی با تو، بی‏تاب‏تر از همیشه است و تنها دارایی‏ام در پیشگاه تو، دعایی است که به آن وعده اجابت داده‏ای.
چگونه تو را دریابم و کدام باد موافق، این خس دورافتاده از آستانت را به کوی شناخت و دلدادگی به تو رهنمون می‏سازد؟
الهی! تو نوری؛ آشکارتر از آنی که به مدد آثار خلقتت، شناخته شوی.
تو نوری و روشن‏تر از آنی که در پناه سایه درآیی.
خدای من! چه وقت از دیده‏ام نهان شدی تا برای اثبات بودن تو، دست به دامن برهان و استدلال ببرم؟
تو آنقدر ظاهری که رسیدن به تو از راه مشاهده آثارت، راه دراز پیمودن و به بیراهه رفتن است. پس خدای من! چنان به عشق خود مرا بنواز و یاری‏ام کن تا دیده‏ام؛ به فراتر از نشانه‏هایت دل مشغول دارد و از درک نور تو که آفاق را روشن کرده، بازنماند.
بارالها! چنان خود را به من بنما که بی‏واسطه و با شهود قلب، شیفته جمال نورانی تو شوم.

منبع: www.sibtayn.ir

منبع: www.keshtinejat.parsiblog.com

ارتفاع شهادت

بسم الله الرحمن الرحیم

کوچه بود و ازدحام سکوت؛

کوچه بود و مسافری غمگین؛


با نگاهی از ستاره‏ ها لبریز، تکیه داده به دیوار تنهایی.

مرد، خسته از نبردی سخت، با تمام غربتش اندیشید:


وایِ من! اگر با او نیز چنین کنند، چه خواهد شد؟!

دیروز، همه با او بودند و امروز، حتی کوچه ‏های خالی او

را همراهی نمی‏کردند.


جدایی گمان کرده بودم و لیکن نه چندان، که یک سو نهی آشنایی

رسالت عشق بر دوش او سنگینی می‏کرد و بار امانت، تمام نگاهش

را به آسمان دوخته بود.


کاروان در مسیر بهار گام برمی‏داشت و عطر گل‏های سرخ، تا

ابدیت جاری می‏شد. گویی آفتاب، تواضع کنان، در سایه‏ سار کاروان

حرکتمی‏کند و ستارگان به دنبال رصدِ تبسّمی از نگاه کودکان هستند.


عشق، منزل به منزل می‏گشت و سالکان گم کرده را راهنمایی می‏کرد.

حادثه‏ ای در راه بود؛ این را تمامِ پرندگان، درختان، کوه، دشت

ودریا، می‏دانستند و اضطرابی شگرف آنها را فراگرفته بود.


این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان

جمله درهم است گویا طلوع می‏کند از مغرب آفتاب کآشوب

در تمامیِ ذرات عالم است


... و این مسلم بن عقیل علیه‏السلام بود که درس شهادتِ

عاشورایی را زودتر از دیگران فرا گرفته بود؛


شهادت در اوج غربت و عشق، شهادت در نهایت ایمان، در

کارزاری که گویی تنها یک مسلمان در مقابل کفر می‏جنگد.


انبوهِ شمشیرها به غربت و تنهایی ‏اش هجوم آوردند و او

مثلآفتاب، صفوف تیره ‏ی آنها را در هم ریخت.


آه، ای کوفه! آه از مرامت که همیشه همسنگ با خیانت است،

هیچ به یاد داری با حیدر کرّار علیه‏السلام چه کردی؟!


فرومایگی ‏هایت را عجب نیست؛

وقتی دست به سفره‏ ی رنگین یزید فرو برده باشی.


«ابن مرجانه ‏هایت فراوان مباد»!

که همیشه عرصه بر مردان تنگ کرده‏ ای.


آن روز، آفتاب بود و ارتفاع شهادت؛

شهادتی که قامت حضرت مسلم علیه‏السلام را به

«سدرة المنتهی» پیوند می‏زد.


کاش می‏شد، باز، دستی از گلوها می‏گشایید

حجم حجم بغض‏ها را، در فضای این تراکم

غربت اندوهتان، در چشم هستی، دیدنی نیست

کوفه را، تا پیش رویم می‏کنم امشب تجسّم

شهادت امام محمد باقر (ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

این روزها، آسمان مدینه دیگر بار، در پس غروب غم، کز کرده است. بقیع، دوباره سیاه پوشیده است. و باز زخمی عمیق بر جگر شیعه.

این بار، پنجمین ناخدای کشتی ایمان، او که دریا دریا علم، از سینه‏اش جاری بود و واژه واژه عشق، از نگاهش سرازیر، او که از کلامش وحی می‏جوشید و از زبانش باران حدیث می‏بارید، چهره در خاک کشیده است؛ مظلوم و غریب.

نمی‏دانم چرا سرنوشت اهل‏بیت‏رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را با اشک و خون گره زده‏اند؟

کوچک بودی که عطش و آتش کربلای بزرگ جدت را دیدی و با آن نگاه کودکانه گریستی؛ آن هنگام که پدرانت را تشنه کام به خاک و خون کشیدند.

سر حسین علیه‏السلام را بر فراز نیزه‏ها به تماشا نشستی، تا به وقتش مراسم مرثیه خوانی صحرای عرفات را برای افشاگری بنی امیه وصیت کنی. ماندی تا دردها را روایت کنی و حدیث زخم بگویی.

فقه، تا همیشه وام‏دار روایت توست. دین، تا هماره مدیون مجاهدت توست.

و حالا، این تویی که در آغوش پدر سجاده نشینت در گوشه‏ی بقیع، آرام گرفته‏ای.

دیگر مدینه صدای نافذ تو را نخواهد شنید.

از این پس، مردم، آرزوی شنیدن فریاد فتوای تو را به گور خواهند برد.

از این پس، هیچ اشکی نخواهد ریخت؛ مگر در پای مظلومیت تو.

از این پس، هیچ آهی از دل بر نخواهد خاست؛ مگر در نفرین آنان که جانت را به زهر کینه ستاندند.

از این پس، همه‏ی مرثیه‏ها، اندوه تو را به سوگ می‏نشینند.

اینک با این چشم گریان، با این دل آتشین و بی‏کران اندوه، با این جان سوخته و این جهان ماتم، چه کنیم؟! با این روزهای تیره‏تر از شب چه بگوییم؟!

ای شب! کاش آن فاجعه را در سیاهی دل خود پنهان می‏کردی و بر دل‏هامان، داغی دیگر به امانت نمی‏گذاشتی! کاش آن حادثه را به چشم نمی‏دیدیم!

اینک مرا به حال دلم واگذارید! بگذارید اندوه این سال‏های غربت را پشت دیوار غریب و سوخته‏ی بقیع بگریم.

بگذارید مزار با خاک یکسان امام باقر علیه‏السلام را، با نم‏نم باران چشم‏هایم، به طواف بنشینم. رهایم کنید تا زیارت نامه‏ی سراسر خون فرزندان رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را، با آه آتشین، ترجیع‏وار زمزمه کنم و در التهاب خاکستری رنگ فراق امام بسوزم.

دیگر هیچ مرهمی، زخم‏های دلم را درمان نمی‏کند و با هیچ نوازشی آرام نمی‏شوم.

در مصیبتی چنین جانسوز، تنها راه چاره اشک است؛ اشک، این چراغ روشن دل، که در تاریکی‏ها راه را می‏نمایاند و درد را به صبوری می‏خواند. آری! اشک، این یگانه دسته گلی که مزارهای بی‏شمع و چراغ بقیع را آذین بسته است.

آری! بقیع، این نماد مظلومیت شیعه در همیشه‏ی تاریخ، زیارتگاه دل‏های عاشقی است که قرار خود را در پس دیوار آن جستجو می‏کنند؛ آن جا که اشک، اجتناب‏ناپذیر است و سوختن ناگزیر.

منبع: www.tebyan-zn.ir

کهربای عشق

بسم الله الرحمن الرحیم

ای پرده رنگی بدن ها و نژادها! کنار برو. ای حجاب لباس های فاخر و طبقاتی! بیفت.ای دیوار حائل زبان و لهجه ها! فرو ریزیدای مرز زمین ها و زمان ها! راه را باز کنیدای فرزند حضرت آدم! به برادران و خواهران ایمانی خود بپیوندزیباترین گل های طواف را به گردن کعبه بینداز. قشنگ ترین غنچه های بوسه لمست را از گونه های حجرالاسود بردار.عالی ترین معنی واژه پرستش را در فرهنگ حج و عبودیت معنی کن و با نزدیک ترین و قدیمی ترین دوست خود نجوا کن.آری! حج، گلی است که با ظهور آفتاب شریعت در دشت هستی، شکُفت.حج، بهترین توشه مسافران و سرزمین پر جاذبه تکامل است.حج، کهربای عشق است که دل های شیدا را جذب زیارت خانه خدا می کند.حج، بهار دید و بازدید بنی آدم است.حج، سنگ بنایی است که مهندس شریعت، آن را برای تقویت خانه ایمان لازم می داند و غفلت از نصب آن، خطر ریزش دیوار ایمان و عزت مسلمانان را به همراه دارد و زلف پریشان امت های اسلامی، با بهار حج نسیم فرح بخش و وحدت بخش آن، شانه می گردد و کوه گناهان با خورشید مناسک آن آب می شود.حج، پر قدرت ترین بمب ساعتی جهان است که به ساعت ذی الحجه و به وقت شرعی ماه قمری تنظیم گشته است؛ بمبی که صدای رعد لبیک هایش، زهره بمب اتم را می ترکاند و با انفجار برائتش موج ستم ستیزی آن، دامن عالم را می گیرد و شعله های ویرانگر ترکش خود را بر پیکر تفرقه وارد می سازد.

محمد حسین قدیری

منبع: www.zndgiearam.persianblog.ir

روشن ترين تلاقی آب و آينه

بسم الله الرحمن الرحیم

كوچه پس كوچه هاي مدينه حال و هواي ديگري به خود گرفته است پيوند آب و آينه همه را به تكاپو انداخته است دو انسان پاك و مطهر لحظه زيباي ازدواج خود را جشن گرفته اند.

زمين زيباترين لحظات را پايكوبان به سرور و شادي مي پردازد،‌ فرشتگان به واسطه اين هلهله و شادي به زمين آمده اند تا گل هايي از جنس نور بر سر اولين امام شيعيان و ام ابيها بريزند.

مدينه امروز دست افشان اتفاق زيبا و مباركي است پيوند دو موجود آسماني در كوچه هاي بي پناه شهري كه بچه ها هر شب منتظر نان و رطب هستند تلاقي عشق و محبت و دوستي است.

پيوند خجسته اي كه در خود لحظه ها و سال هاي غم و اندوه آينده را در سر مي پروراند لحظه ناله ها و راز و نيازهاي مولا علي (ع) در چاه و شكستن پهلوي حضرت زهرا (س).

امشب ستاره ها كاروان جشن به راه انداخته اند و فرشتگان و ملائك لحظه ها را به نظاره نشسته اند تا در گذرگاه وصال دو شاخه مهرباني و عشق پايكوبي كنند.

امشب زيباترين عطيه الهي با همراهي فرشتگان پاي در خانه نور مي گذارد خانه اي كه از آن حضرت علي (ع) مردي از ديار بهشت است كه در عين صلابت و ابهت در برابر پيامبر اكرم (ص) متواضع و صبور نشسته است.

به واقع در كجاي اين دنياي خاكي همتايي براي حضرت زهرا (س) و در عين حال همسري در شان حضرت علي (ع) پيدا مي شد و كدام گل سرسبد آفرينش مي توانست همسري علي عليه السلام را بپذيرد اگر فاطمه (س) نبود.

چه كسي چون حضرت علي (ع) مي توانست با همه فروتني و جلال و جمال در ايمان لايق و شايسته خواستگاري از بزرگ بانوي عالم باشد بانويي كه بي نظيرين و بي همتاترين همسر براي امام اول شيعيان بود.

بانويي كه نه تنها دختر رسول خدا (ص) بود بلكه در پاكي، عصمت، الهي بودن و مقام بلندش نزد خدا كسي شك و ترديد به خود راه نمي داد و بسياري از مردان عرب آرزوي همسري چنين گل سرسبدي را داشتند.

هدف از ازدواج مولاي متقيان علي (ع) و بانوي عالميان فاطمه زهرا (س) كمال انساني و رضايت خداوندي و نمايش اوج بندگي معبود بود.
ازدواجي كه مي تواند الگوي تمامي انسان ها براي پيوند آسماني باشد پيوندي كه اگر هدف آن رسيدن به كمال، آرامش، آسودگي خاطر، سادگي، بي ريايي، ايمان واقعي، اخلاق نيكو و رفتار پسنديده باشد بدون شك سعادت دنيوي و اخروي پاداش آن خواهد بود.

پيوند آسماني آب و آينه بر تمامي آسمانيان مبارك باد. 

منبع: www.tebyan-zn.ir

پیام تقدیر رهبر انقلاب در پی قهرمانی تیم ملی والیبال ایران در رقابتهای آسیایی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پی قهرمانی تیم ملی والیبال ایران در رقابتهای والیبال آسیا باصدور پیامی از والیبالیستهای کشور به خاطر کسب این پیروزی تشکر کردند.
به گزارش گروه ورزش باشگاه خبرنگاران و به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پی قهرمانی تیم ملی والیبال ایران در رقابتهای والیبال آسیا باصدور پیامی از والیبالیستهای کشور به خاطر کسب این پیروزی تشکر کردند.

متن پیام رهبر معظم انقلاب به این شرح است:

بسمه تعالی

از جوانان والیبالیست عزیز تشکر میکنم، به خاطر اینکه دل ملت ایران را شاد کردند.

سید علی خامنه ای

منبع:
www.yjc.ir

غریب؛ حتی در خانه

بسم الله الرحمن الرحیم

هیچ غروبی به غمرنگی غروب وجود مردان خدا نیست؛ آن گاه که سر آسوده بر روی خاک می گذارند و شام تیره ای برای آدمیان، می سازند.

هنوز زمین، جان نگرفته باید بی تابی کند و غروب خون رنگ خورشید را به نظاره پردازد. ای حجت نهم! افسوس که روزگار، تنها بیست و پنج سال با تو سر سازگاری داشت و بیست و پنج بهار از عمر تو را برتابید. تقدیر آن بود که حتی در خانه ات نیز غریب باشی و با هم دستی «ام الفضل» ـ همسرت ـ زهر بنوشی و مسموم شوی.

ولی نه آن غربت دردناکی که برایت درست کرده اند و نه آن زهری که به تو داده اند، هیچ کدام نتوانست، امتداد خط سبز تو را که بر صحیفه هستی کشیده ای، پاک کنند. گرچه زمین، حوصله بزرگی تو را نداشت و ظرف روزگار، گنجایش حضور دریا گونه ات را؛ سربردار و ببین عاشقان پاک باخته ات را که دل هاشان، تنها با رسیدن به دریا، آرام می گیرد. کدام جان است که تو را بشناسد و اینک در هوای کاظمین تو نسوزد؟!

سید محمود طاهری

منبع: www.yazahrajan.blogsky.com

جشن عاطفه ها فرصتی برای مهرورزی و عدالت ورزی

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز چشم به راه دستهاي نوازشگري است که همواره به بهانه اي، مهرباني را بين خود و همنوع خود تقسيم مي کنند. آری، روز برگزاري جشن عاطفه هاست. يک روز نمادين که طي آن، اقشار مختلف جامعه براي دستگيري از همنوع خود تلاش می کنند. از همين رو، جشن عاطفه ها، جشن نيکوکاري، و...، تنها بهانه اي است براي نزديک شدن دلها به يکديگر، تنها فرصتي است براي حضور پربار و محبت آميز مردم، تا اين حقيقت بر قشر آسيب پذير و محروم جامعه آشکار شود که ما هستیم و شاید تنها فرصتی باشد تا همه فرزندان ايران را فرزندان خود بدانيم و در این فرصت از دریای ثروتی که به قیمت فقر محرومان اندوخته ایم، قطره ای را به نا داران اعانه دهیم .

اگر چه تصویر روشن نابرابری و تبعیض را بی پروا و با غرور و افتخار و لبخند نشان می دهیم ولی باید اذعان داشت جشن عاطفه ها ، کمکی به تحقق و اجرای عدالت نمی کند و در حقیقت دانش آموزان محروم و محکوم به تدریس در مدارس بی امکانات دولتی با  کتاب و دفتر و لباس و کفش و غذا  با دیگران برابر نمی شوند و به حق خود نمی رسند! چراکه با شکم گرسنه و کیف کهنه و کفش پاره و شلوار وصله دار، بر روی نیمکت های رنگ و رو رفته، در کلاسهای شیشه شکسته، پای تخته سیاه کهنه می شود نشست، و با شوق و خنده و بی غصه، بر روی کاغذهای کاهی می توان نوشت، اگر که عاطفه را نمی شود تقدیم کرد فقط می توان تقسیم کرد و در حقیقت  جشن حقیقی عاطفه ها، همان جشن عدالت است.

جشن عاطفه ها در آخرین روز هفته دفاع مقدس یادآدر دوران انقلاب و سالهای سخت و تلخ جنگ تحمیلی است . ایامی که در آن جشن عاطفه ها رنگ دیگر داشت، جشن عاطفه ها در آن دوران، جشن خون و شهادت و ایثار بود، و اما این جشن مهرماهی ما، میراث بی عدالتی است و فرصتی برای مهرورزی و عدالت پیشگی... 

منبع: www.porsyar.com

به مناسبت هفته دفاع مقدس

بسم الله الرحمن الرحیم

لطفاً به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

ادامه نوشته

گفت‌وگوی تلفنی اوباما و روحانی

بسم الله الرحمن الرحیم

رئیس‌جمهوری آمریکا، در تماس تلفنی با رئیس‌جمهور کشورمان، با وی گفت‌وگو کرد.

به گزارش حوزه دولت خبرگزاری تسنیم به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست جمهوری، در حالی که رئیس جمهوری اسلامی ایران در حال حرکت از محل اقامت خود به‌سمت فرودگاه برای خروج از نیویورک بود، این تماس برقرار شد و طرفین پیرامون مسائل مختلف با یکدیگر گفت‌وگو کردند.

در این گفت‌وگوی تلفنی، دو طرف بر اراده سیاسی برای حل سریع مسئله هسته‌ای تأکید کرده زمینه را برای حل موضوعات دیگر و همکاری در مسائل منطقه‌ای مورد توجه قرار دادند.

در این گفت‌وگوی تلفنی رؤسای جمهوری ایران و آمریکا توافق شد وزرای امور خارجه خود را مأمور کنند تا زمینه همکاری‌های لازم را هرچه زودتر فراهم آورند.

منبع: www.tasnimnews.com

واگذاری خاکریزهای فرهنگی به دشمن یکی پس از دیگری؛ برای احيای فرهنگ انقلابی و اسلامی چه کرده ایم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

امروزه تمام سعي و تلاش مسئولان کشور پرداختن به قضيه تورم، بيکاري و معيشت مردم است. اين موضوع به باور و عقيده ما هم، خيلي مهم و ضروري است و از اولويتهاي کشور است اما ما بر اين باوريم که اولويت‌هاي مهم ديگري نيز وجود دارد که تاکنون به فراموشي سپرده شده يا به آن کم توجهي زيادي صورت گرفته است.

سوال ما اين است که آيا به همان اندازه که دشمن براي از بين بردن فرهنگ و ارزشهاي انقلابي و اسلامي در تلاش است، يا به اندازه نصف سعي دشمن، براي احياي فرهنگ انقلابي و اسلامي مان تلاش مي‌کنيم؟

آيا به اندازه يک پنجم سرمايه گذاري دشمن‌براي جذب جوانان به الگوها و فرهنگ شيطاني، ما سرمايه گذاري مي‌کنيم؟

آيا تلاشهايي را که دشمن براي بي‌حجاب کردن نواميس اين مملکت انجام مي‌دهد رصد مي‌کنيم و به همان اندازه براي گسترش فرهنگ حجاب تلاش مي‌کنيم؟! چرا بايد با سرمايه‌هاي اين مملکت و از پول بيت المال که حاصل خون شهداست در ساختن فیلمهاي ضدارزشي و همصدا و همآهنگ با دشمن، دانسته يا ندانسته تيشه به ريشه فرهنگي ملي و انقلابي خود بزنيم؟

متاسفانه برخي مديران فرهنگي ما اعتقادي به ايستادگي بر ارزشهاي انقلابي و ديني ندارند و در برابر هجوم فرهنگي دشمن مرعوبانه عمل مي‌کنند که مي‌شود در خيابانها و دانشگاه‌ها ضعف مديران فرهنگي کشور را در وضعيت ظاهر مردم به نظاره نشست.

برنامه و تدبير دولت يازدهم براي حوزه فرهنگ چيست؟آيا ادامه همان سياست مرعوبانه در برابر فرهنگ غرب است؟ آيا دفاع از سبک زندگي ايراني و اسلامي و ترويج آن در جامعه در دستور کار آقايان قرار مي‌گيرد؟! ما اکنون علاوه بر اينکه در جنگ اقتصادي با دشمن هستيم در جنگي به مراتب سخت تر در حوزه فرهنگ با دشمن مي‌باشيم.

در جنگ فرهنگي به خاطر برخي سوءتدبير‌ها و برخي سياسي کاريها برخي از خاکريزهاي خودمان را به دشمن واگذار کرده‌ايم که اين خطري بزرگ است. در ترويج فرهنگ ديني و اسلامي در جامعه همه ما وظايفی داريم، دانشگاه‌ها، حوزه‌هاي علميه، دستگاه‌ها و نهادهاي فرهنگي که از بودجه بيت المال ارتزاق مي‌کنند، همه و همه مسئولند و يقينا بار مجلسيان و دولتمردان بيش از ديگران است.

جدي نگرفتن فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه خسارات جبران‌ناپذيري را به‌دنبال خواهد داشت که اميد است مسئولان در اين خصوص جديت بيشتري از خود نشان دهند.

منبع: www.yalasarat.com